«نام او را در فهرست فیلسوفان برتر جهان قرار داد و اعتباری ویژه برای فلسفه امروز ایران پدید آمد.» (اشراق نیوز، رسانهٔ جبهٔ فکری انقلاب اسلامی)
مرکز بینالمللی زندگینامهها (IBC) که به ثمنِ بخس (۱۵۰ یا ۱۹۵ دلار) به این و آن عنوان و لقب میدهد -- و گویا در سال ۲۰۰۶ محمود خاتمی را در «فهرستِ فیلسوفانِ برترِ جهان» قرار داده «و اعتباری ویژه برای فلسفهٔ امروزِ ایران پدید آمد» -- خودش هم هر روز عنوان و لقبِ جدیدی دریافت میکند: یک روز «دانشگاه کمبریج» (از این و آن) و یک روز «دائرةالمعارفِ هالوها» یا «Who’s Who of gullible people» (از این و آن) (و آگاهان دانند که فرقی هست بینِ عنوان و لقبی که از رویِ ناآگاهی بدهند و عنوان و لقبی که از رویِ آگاهی بدهند). این همان مرکزی است که گویا محمدمهدی زاهدی (وزیر اسبقِ علوم و رئیسِ کنونیِ کمیسیونِ آموزش عالی مجلس) و محمود حسابی را نیز با عناوینِ مشابهی مفتخر کرده بود. من اما نمیخواهم دربارهٔ مرکزِ مذکور و عناوینی که میدهد و میگیرد چیزی بگویم؛ به این فکر میکنم که ای کاش جاودانگیِ میلان کوندرا را خوانده بودم. و به این فکر میکنم که آیا محمود خاتمی آگاه است که چقدر حالِ همهٔ ما را خراب کرد.
صرفِ اطلاع از اینکه کسی در چنان جایگاهی حرمتی برای آشنا و غریبه، دوست، همکار و شاگرد، و تلاشها و عمرِ آنها قائل نبوده آشفتهکننده است، حتی اگر او با فریب و دغل از خودت سوء استفاده نکرده باشد، خودت عمرت را برای خواندن آنچه او سرِ هم کرده تلف نکرده باشی، یا چیزی از تو نربوده باشد (این آخری به نظرم کمترین است). منظرِ افراد البته با هم متفاوت است. من با او آشناییای نداشتم اما دیدم آشنایی، که هنوز کمتر از «استاد» به او نمیگوید، نوشته بود این داستان غمی بر دلش گذاشته که «کم نیست. مثلِ تجربه از دست دادن یک عزیزِ دیگر ...». دیگرانی هم بودند (و کم هم نبودند) که از اینکه میدیدند آبروی استادشان (یا به هر روی کسی که روزی بزرگ یا محترم بوده) میرود برآشفته بودند و چهبسا در دلشان کینه و کدورتِ «پردهدران» پروریده میشد (دوستی با تاکید پردهدران را «حقیر» دانسته بود و نوشته بود: «در دزدی دیگران برای خویش آبرو میجویند»). بعضی از ما اکنون که دورهٔ تجلّیِ اسمِ «محمودِ» او ست او را شناختهایم و بعضی از دورهای که او با اسمِ «خاتمی» جلوهگری میکرد با او آشنا هستیم. او اما به هر حال هم «محمود» است هم «خاتمی» و همهٔ ما را آشفته کرده است.
من در این بین راهی یافتهام که حالم را خوب میکند. منظورم جدول درست کردن نیست. منظورم مهدیتیشن است: مهدیتیشن، mehditation، – مثلِ مدیتیشن، meditation، – حالِتان را خوب میکند و اصطلاحاً «بهداشتِ روانی» شما را «ارتقا میبخشد»؛ در واقع، همان کاری را میکند که مدیتیشن میکند اما از اساس فعالیتِ متفاوتی است.
مهدیتیشنکنان به نوشتهای رسیدم با عنوانِ «رای ربایی». («رای ربایی» بر وزنِ «چای ربایی» معادلی است که مهدی برایِ Plagiarism پیشنهاد کرده). این مطلب در مهر ۸۸ زمانی که هنوز ز منجنیق فلک سنگ فتنه میبارید و به گمانم در واکنش به رای ربایی یک برادرِ «دانشجو» نوشتهشده است. هم میتوان با آن مهدیتیشن کرد و هم این فایده را دارد که کسی که آن را میخواند وقتی به این جمله میرسد که «در این حالت رای ربا باید شخصی شدیداً تنبل و نسبتاً ابله باشد و البته یک جستجوی ساده در گوگل هم (به شرط آن که اینترنت قطع نشده باشد) دست وی را رو میکند» (علیالقاعده) فکر نمیکند لابد مهدی میخواسته محمود خاتمی را وهن کند، از اسب بیندازد، منافعی میبرده، یا اینکه به دانشجویانش راه نشان میداده که چطور بر اسمِ «محمودِ» استاد نور بتابانند.
نمیدانم مرکز بینالمللی زندگینامهها بر چه اساسی محمود خاتمی را در «فهرستِ فیلسوفانِ برترِ جهان» قرار داده. اهمیتی هم ندارد. اما من خودم برای خودم فهرستی دارم که فیلسوفانِ برترِ جهان را از نظرِ دلپذیرتر بودن در آن مرتب کردهام. مهدیِ نسرین در صدرِ این فهرست است.
پینوشت: احتیاطاً تصریح کنم که متن نفیاً یا اثباتاً چیزی دربارهٔ محمود و خاتمی نمیگوید، صرفاً از تصویری که این دو شخص تداعی میکنند استفاده میکند.
[توضیحِ اضافه شده در ۱۷ آذر ۹۳: «کتاب بدون نویسنده نویسنده بدون کتاب»، نوشتهٔ مهدی نسرین که اشاراتی هم به این پست دارد؛ و «پینوشتی بر نوشتهای شخصی که نیست»، پینوشتِ من بر این پست در وبلاگِ «فلسفه علم».]
https://www.facebook.com/mo.mohajeri/posts/10153863397742925
پاسخحذفبسیار بسیار بسیار در شگفت ام!
پاسخحذفدر جستجوی مطلبی در اینترنت بودم که ظاهرا هیچ ربطی به این متن نداشت و نمی دانم، واقعا نمی دانم چرا به این مطلب رسیدم! و شگفت تر اینکه دو روز قبل در متنی شخصی برای خودم نوشته بودم: "سوادم اقتضا نمی کند که فهرستی از فیلسوفان برتر دنیا یا حتی فیلسوفان برتر ایران برای خودم ترتیب دهم. اما از میان فیلسوفانی که در این چند سالی که در جماعت فلسفی ایران رفت و آمد دارم می شناسمشان، مهدی نسرین یکی از معدود بهترین هاست و اگر مطلق اندیش بودم می گفتم «استاد کامل» است (توجه کنید که گفتم استاد کامل نه انسان کامل. چرا که انسان کامل به گمان من معنایی ندارد، اما می توان خصوصیت برتر یک استاد کامل را برشمرد).
به امید بازگشتش در روزگاری بهتر از امروز...
ممنون جناب مهاجری.
دلم میخواست لیستی فراهم کنم از این آدمها در رشتهی ادبیات، جامعهشناسی، زبانشناسی، موسیقی، برق، مکانیک، متالورژی، فیزیک، شیمی که نام و یادشان و تأمل در احوالاتشان "حالِتان را خوب میکند و اصطلاحاً «بهداشتِ روانی» شما را «ارتقا میبخشد»."
پاسخحذفاین آدمها مرا امیدوار میکنند؛ فراتر از امید به آیندهی دانشگاه یا آیندهی کشور، امید به انسانهایی که هنوز به رغم "سنگهای فتنه که ز منجنیق فلک میبارد" جهان را جای بهتری برای زندگی میکنند.
برای من، از میان همه کلمات این نوشته، دلپذیر است که هنوز هم پررنگ میشود و میل به عتاب را مثل همان غروب اسفند در من زنده میکند.
پاسخحذف